یادآوری سخنان و طرز صحبت کسیکه اقتصاد کشور را آتش زد بد نیست یادآوری شود ! کسیکه کشور را در بهترین زمان اقتصادی و درآمدهای نفتی و گازی تحویل گرفت, ولی با تحریم های فراوان و با ادبیات زیبا و 18+ ایشان ( ممه رو لولو برد ! آب را بریزید همان جایی که میسوزد ! ) تحویل دولت بعدی داد, که هنوز هم خودروهای دولتی و پول های بدون اجازه برداشته از بیت المال را برنگردانده است. باید گفت از این اشخاص تا از این به بعد اگر اینگونه افراد را جایی دیدیم بدانیم چه کسانی روح جوانی را از جوانان گرفتند ! چه کسانی سرمایه کشور را بردند و خوردند ! تا امروزه وام ازدواجی هم بعد از ماه ها پیدا نشود ! عده ای از مردم می گویند او آدم خوبی بود و اینقدر پول به فلان قشر داد اینقدر به حقوق اضافه کرد اینهمه پروژه اینهمه مسکن مهر و حرف های از این دست ! ولی حقیقت در یک مثال ساده خلاصه می شود ! شما هزارتومان داری ! فکر آینده و تحریم ها و بحران ها و هیچی نیستی و فقط خرج می کنی ! نه برای مردم ! برای محبوبیت و ماندن در قدرت ! عده ای هم برای تو دست می زنند و روزی که کفگیر به ته دیگ خورد ! و آن تحریم های بقول این شخص, بی ارزش ! کاری کردند که در کشور ما شیر خشک برای بچه ها نداشته باشیم ! و ازدواج برای جوانان به یک تله برای نابود شدن زندگی آنها در سیلاب گرانی های بی تدبیر و اندیشه نمایان شود ! آنوقت شاید اندیشه کنند … شاید ! و الان باید دست و پا بزنیم جمعیت کشور دیگر جوان نیست ! و جوانان ما در اوج جوانی آنقدر پیر هستند که هر کدام هزاران صحبت فراتر از شرایط زندگی یک جوان که باید برای آینده اش قدم بردارد ! در مورد چرایی ها می زنند ! که هر کدام استاد سیاست شده اند ! آنوقت میفهمی آن کمک و پول خرج کردن و دست زدن آن عده, برای زندگی ما نبود ! بلکه برای کشتن روح جوانی و بردن آبروی مردم و شرمساری خانواده ها در مقابل فرزندان و جامعه باشد ! که امروزه فقط در تلاشند مثل انسان های نخستین برای زنده ماندن تلاش کنند ! شاید معنای این صحبت ها را عده ای درک نکنند, ولی چون می بینم و می بینیم از این بدتر هم هست !
بخشی از صحبت های زیبا و پر از ادبیات انسانی و نشان دهنده تمدن ایرانی را می خوانید ! ( منبع : asriran.com )
بهمن 1385 / مجلس شورای اسلامی: از ترهبار نزدیک منزل ما خرید کنید. چرا از جاهایگران خرید میکنید؟ در محله ما قیمتها ثابت است .
بهمن 1385 / یکی از مساجد جنوب تهران: یک دختر 16 ساله به کمک برادرش در زیرزمین خانهاش انرژی هستهای کشف کرده است.
با هماهنگی رئیس وقت سازمان انرژی اتمی ایران، آن دختر هماکنون در زمره دانشمندان هستهای ایران قرار گرفته و اسکورت و راننده شخصی در اختیار دارد.
تیر 1386 / در جمع اصناف و بازار: یک قصاب شرافتمند در نزدیکی ما زندگی میکند که از همه مشکلات مردم باخبر است و از وی هم اطلاعات مهم اقتصادی را میگیرم.
آذر 86 / سفر استانی خوزستان: آنقدر قطعنامه بدهید تا قطعنامهدانتان شما پاره شود.
تیر 87 / در جمع فرماندهان بسیج: سال گذشته که به عراق رفته بودم، گفتند یکی از فرماندهان اشغالگران، علاقه دارد شما را ببیند. گویا مرخصی او هم رسیده بود. مثل خودمان که پس از ۴۵ روز در جبهه مرخصی میرفتیم اما او یک ماه مرخصی را عقب انداخته بود تا ما را ببیند و من هم گفتم، بیاید. وقتی آمد پیش ما گفت افتخار میکنم با شما هستم. شما در دل ما جا دارید. وی سپس از من درخواست کرد با من عکس یادگاری بگیرد و گرفت و سپس معاونش هم همینطور. من زدم پشتش و تشویقش کردم و گفتم هوای مردم عراق را داشته باشید.
اسفند 88 / کنفرانس مطبوعاتی همراه با بشار اسد: ما یک ضربالمثل در فارسی داریم و کسی که حرف بیجا میزند و خارج از قد و قواره خودش صحبت میکند، به آن میگوییم یک کلام از مادر عروس.
مرداد 1389 / همایش ایرانیان مقیم خارج: خطاب به اوباما و سران کشورهای غربی: آن ممه را لولو برد.
مرداد 1389 / همایش ایرانیان مقیم خارج: آب را بریزید همان جایی که میسوزد.
مرداد 1389 / سخنرانی در روز خبرنگار: در مواردی هم که حتی اسمی از کسی برده نشده است، قاضی میگوید این مطلب به فلان شخص میخورد، در حالی که وقتی مطلبی نوشته و نقد میشود اگر به کسی هم خورد، خورد. باید بخورد تا دردش بیاید.
آبان 89 / سفر استانی بجنورد: پشم و پیل کشورهای به اصطلاح قدرتمند جهان ریخته است و اگر خیلی عرضه دارید، اوضاع کشورهای خود را جمع و جور کنید و به ملتهای خود برسید. شما نمیتوانید آب بینی خود را بالا بکشید.
آبان 89 / در جمع خبرنگاران: شما موقعی که نمیدونستید چه جوری طهارت بگیرید ملت ایران تمدن داشت. حالا شما میخواهید به ما جنس بفروشید؟! نفروشید!
بهمن 90 / رونمایی از داروهای تولیدی محققان ایرانی: اکنون ایام شادی است و میتوان یک شوخی کرد. بعضیها میگویند که کار را به دست خانمها ندهید، چون همه فرصتها را میگیرند.
اسفند 90 / در جلسه سوال از رئیسجمهور: آخر سال است و باید کمی با هم صفایی بکنیم. شب عید است کمی شاد باشیم.
دی 91 / در پاسخ به اظهارات وزیر خارجه فرانسه: همهاش کشک است، طرف راه میرفت میگفت ابرقدرت، قدر قدرت … ای زکی.
دی 91 / مراسم بزرگداشت امیرکبیر: روزی سفیر روس به حضور امیرکبیر میآید تا درباره افزایش مرز روسیه صحبت کند که امیرکبیر به وی میگوید تا به حال کشک بادمجان خوردهای؟ که او میگوید نه! امیرکبیر میگوید ما در خانه یک فاطمه خانم داریم که به او میگوییم فاطمه خانوم جان که کشک بادمجانهای خوبی میپزد. شما بروید وقتی کشک بادمجان پخت برای شما میفرستم. این یعنی امیرکبیر به سفیر روس گفت برو دنبال کشکت!
اسفند 91 / در افتتاح دو شبکه جدید صدا و سیما: باید چهار ماهواره به فضا پرتاب کنیم تا هر «ننه قمری» کلید آن را پایین نیاورد.
منبع متن : berroz.com